تماس با ما
تماس با ما
ساختار كلي حكومت اسلامي شرح اصول قانون اساسي اسلامي از ديدگاه شهيد صدر
جستارما درعرضه وبيان اصول
اساسي اسلامي است كه توسط شهيد
سعيد، سيد محمد باقرصدر (قدس
الله نفسه الزكيه) به عنوان اصول قانون
اساسي اسلامي نهاده شد
|76|
ساختار كلي حكومت اسلامي شرح اصول قانون اساسي اسلامي از ديدگاه شهيد صدر نوشته:دكترعبدالهادي فضلي [1] برگردان: عبدالله اميني اصل پنجم: دولت اسلامي، دولتي فكري اصل ششم: هيأت دولتمداري در اسلام امور مهمي كه هدف و خواسته دولت اسلامي است دوم: حكومت شورايي يا حكومت امت اصل هفتم: اجراي حكومت شورايي در وضع كنوني امت اصل هشتم: تفاوت احكام و آموزههاي شريعت اصل نهم: بيان احكام شريعت و تعيين قضات، وظيفه حكومت نيست |
||
جستارما درعرضه وبيان اصول پيش از شروع بحث، مصادر تعريف اصول اساسي، بيان اهميت |
||
|77|
اين نصوص برگرفته از دو كتاب است: 1. الامام الشهيد السيد محمد باقر الصدر: دراسة في سيرته و منهجه، تأليف: محمد 2. تجديد الفقه الإسلامي: محمد باقر الصدر بين النجف و شيعة العالم، تأليف: شبلي اسلام، در لغت به معناي تسليم و پذيرش خاضعانه است، و به همين معنا، به عنوان "انَّ الدين عند الله الاسلام". [2] معناي اصطلاحي اسلام، "عقيده و شريعت" است كه رسول گرامي، محمد بن "اليوم اكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام ديناً". [3] مقصود از "عقيده"، مجموعه مفاهيمي است كه رسول الله آورد و بدان آفريننده عالم |
|78| مسلمان دو گونه است: مسلمان واقعي، كه با ايمان و يقين به خدا و روز قيامت و رسالت پيامبر، اسلامآورده و مسلمان ظاهري، كه شهادتين را گفته و انكار ضروري دين، از وي ديده نشدهاست. در عرف دولت، هر كه شهادتين را بگويد، مسلمان بوده، در حقوق و واجبات، برابر و دليل شرعي اين باور: اوّلاً: سيره پيامبر و مسلمانان با كساني كه زير فشار ِتهديد به كشته شدن، مسلمان ثانياً: سيره پيامبر ـ به شهادت قرآن كريم ـ با اشخاصي كه نفاقشان شناخته شدهبود. ثالثاً: نصوص سنت كه تصريح دارد تطبيق و اجراي احكام اسلام، بسته به گفتن بر اين اساس، دولت اسلامي، در حقوق و واجبات و احكام كلي اسلامي مانند: طهارت، شايان است دانسته شود: توبه مرتد ـ ملي و فطري ـ توسط دولت پذيرفته شده، اسلام او ـ وطن اسلامي، هر جايي در سرتاسر عالم است كه مسلمانان زندگي ميكنند. لازم است |
|79| ميتوانيم سرزميني را بدان توصيف كنيم، فرق بنهيم. استحقاق دولت اسلامي براي داشتن سرزمين، بر دو نوع است: نوع اوّل: استحقاق سياسي است؛ دولت اسلامي، از آن رو كه اداره و تدبير سياست كلي "و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انَّ الارض يرثها عبادي الصالحون". [4] بنابراين دولت اسلامي ـ ازنظر سياسي ـ حق دارد تمامي سرزمينهاي دنيا را در دست نوع دوم: استحقاق مالكي است؛ حكومت اسلامي از آن رو كه بالاترين نماينده امت محدوده اين سرزمينها، اراضي خراجيه است، كه املاك عمومي امت مسلمان است كه روشن است ويژگي وطن اسلامي، بسته به استحقاق سياسي و مالكي، تفاوت خواهد اين استحقاق، در نوع خود، حكمي شرعي بوده، ميبايست از دلايل شرعي، استنباط شود |
|80| دولت بر سه نوع است: نوع اوّل: دولتي كه بر پايه فكري ِمخالف اسلام استوار است، مانند دولت كمونيستي و اساس فكري دولت كمونيستي و سرمايهداري، گرچه به صورت مشخص و معلومي، به حكم اسلام در مورد دولت كفر، آن است كه مسلمانان ـ در صورت توان ـ به مبارزه با آن نوع دوم: دولتي است كه داراي چارچوب فكري معيني نيست، همچنان كه حال اين دولت، دولتي كافر خواهد بود، نه دولتي اسلامي؛ حتي اگر حاكم و محكومان، تمامي وقتي كفر، تنها نقيض و متضاد اسلام باشد، ميتوانيم هر دولت غير اسلامي را، دولت |
|81| دو نوع است؛ حكم خداي عزوجل و حكم جاهليت؛ هر كه در حكم خدا به خطا رود، به حكم عقيده و انديشه اسلامي، مبارزهاي را متوجه چنين دولتي نخواهد كرد، ولي از آن رو كه حكم شرعي در مورد اين دولت، آن است كه دولتي شرعي نبوده، نابود كردن و تبديل آن نوع سوم: دولت اسلامي بر اساس اسلام است كه طبق آن قانونگذاري ميكند؛ يعني اوّل: تمامي قانونگذاريهاي دولت، برگرفته از چارچوب فكري اسلام باشد، طوري كه دوم: برخي قانونگذاريها و امور اجرايي، به سبب عدم آگاهي ِقدرت حاكمه از حقيقت 1. بر مسلمانان ِآگاه واجب است به فريضه آموزش احكام اسلامي به كساني كه 2. بر مسلمانان واجب است در تمامي حقوق و زمينههايي كه قدرت حاكمه، صلاحيت و |
|82|
3. اگر قدرت حاكمه، با حسن نيت، بر نظر اشتباه خويش پايفشارد و مخالفان نظر دولت، سوم: حكومت در فعاليتهاي قانونگذاري و اجرايياش منحرف شود و به عمد و به اسلام در مورد اين دولت، معتقد است: 1. بر كنار كردن قدرت حاكمه و تبديل آن بر مسلمانان واجب است؛ زيرا عدالت از جمله 2. اگر مسلمانان نتوانند هيأت حاكمه را عزل كنند، بايد آنان را مطابق با احكام شريعت 3. اگر دولت انحرافي، به سلطه خود ادامه دهد، سلطه آن نامشروع بوده، پيروي از دولتهاي سه گانهاي كه برشمرديم، دولت اسلامياند، زيرا از لحاظ فكري، بر اسلام بنا به تصريح احكام مقدس شريعت، در تمامي اين حالات، برخي احكام فقهي بر دولت |
|83| اصل پنجم: دولت اسلامي، دولتي فكري از آن رو كه دولت، نمود عالي وحدت سياسي است كه ميان گروهي از مردم يافت وحدت عاطفي، عاطفهاي مشترك و قابل احساس ميان گروهي از مردم است كه به هر بنابراين ميتوانيم اغلب دولتها را به سه قسم تقسيم كنيم: 1. دولت اقليمي (منطقهاي) كه وحدت سياسي آن، نمودار در وحدت منطقهاي است. 2. دولت ملي كه وحدت سياسياش به خاطر قوميت يكسان و متحد آن است. 3. دولت فكري كه وحدت سياسياش به خاطر وحدت فكري معيّن آن است؛ دولت از ويژگيهاي دولت فكري اين است كه داراي رسالت فكري بوده، محدوديتي را جز |
|84|
"و ما ارسلناك الا كافّةً للناس بشيراً و نذيراً و لكنّ اكثر الناس لايعلمون"؛ [5] آيات و نصوص ديگري نيز هست كه مجالي براي شك در اين كه اسلام، رسالتي جهاني ـ اصل ششم: هيأت دولتمداري در اسلام تعريف دولتمداري در اسلام: دولتمداري دولت اسلامي، به معناي مراعات و سرپرستي "كلُّكم راعٍ و كلُّكم مسؤولٌ عن رعيته". سرپرستي شرعي بسته به دو امر است: نخست: اجراي عملي سرپرستي امور امت و پياده كردن احكام سرپرستي اسلامي؛ دوم: سرپرستي، با شكل دولتمداري و چگونگي سرپرستي اسلامي، همخوان باشد. بنابراين اگر سرپرستي بخواهد شرعي باشد، تنها نبايد به پياده كردن قانون اساسي و ديگر امور مهمي كه هدف و خواسته دولت اسلامي است دولت اسلامي خواستار چند امر مهم است كه عبارتاند از: اوّلاً: بيان احكام؛ يعني قوانيني كه شريعت مقدس اسلامي، با ساختار و عبارتهاي ثابت و ثانياً: وضع تعاليم و آموزهها كه تفصيلات قانوني است و احكام شريعت ـ بسته به |
|85|
ثالثاً: پياده كردن احكام شريعت ـ قانون اساسي ـ و آموزههاي برگرفته از آن ـ قوانين و رابعاً: قضاوت در خصوماتي كه ميان افراد يا ميان راعي و رعيت واقع ميشود، با استفاده دولتمداري اسلامي، به دو شكل است: شكل الهي كه دولتمداري فرد معصوم است كه اختياراتش را مستقيماً از خدا ميگيرد و با بدون شك و به اجماع مسلمانان، اين شكل از حكومت، در اسلام ثابت است. مسلمانان "النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم"؛ [7] "اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالكم"؛ [8] "وماكان لمؤمن ولامؤمنة اذاقضي الله و رسولُه امراً ان يكون لهم الخيرة من امرهم ومن يعص نصوص ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد. بيعتي كه رسول الله از مسلمانان ميگرفت، بدان معنا نبود كه صلاحيت خويش را براي بنابراين، در وجود شكل الهي دولتمداري در اسلام، شكي نداشته و ميان مسلمانان در |
|86| ميگويند: اينگونه حكومت، پس از با در نظر داشتن امور چهار گانه دوم: حكومت شورايي يا حكومت امت [گذشت كه حكومت اسلامي، به دو گونه الهي و شورايي است.] مستند شرعي اينگونه حكومت، آيه "و امرهم شوري بينهم"> [11] است. آيه كريمه در مورد "و ما كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضي الله و رسوله امراً ان يكون لهم الخيرة من امرهم". [12]
روشن است كه شكل حكومت براي زمان كنوني، در نصّي خاص در مذهب شيعه و سنّي |
|87|
كيفيت اجراي حق دولتمداري توسط امت را، مقيد به حدود شرعي دانستيم؛ زيرا روا اصل هفتم: اجراي حكومت شورايي در وضع كنوني امت دانستيم اساساً حكومت شورايي ـ در صورتي كه حكومت الهي پيشين وجود نداشته و 1. تشكيل حكومت و انتخاب دستگاه حاكم، علاوه بر رعايت حدود شرعي اسلامي، بايد 2. گزينش شكل حكومت و دستگاه حاكمه، بيشترين همخواني با مصلحت اسلام را 3. حكومت و حاكمان بيشترين هماهنگي با مصلحت مسلمانان را ـ از آن رو كه امتي روشن است كه تشكيل حكومت و دستگاه حاكمه با اين شروط، منوط به آگاهي امت از اگر امت به سبب عدم وجود آگاهي عمومي از اسلام، شروط برشمرده را دارا نباشد، در |
|88|
اصل هشتم: تفاوت احكام و آموزههاي شريعت احكام مقدس شريعت اسلامي، احكام ثابتي است كه از دلايل چهار گانه كتاب، سنت، "و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة". [13] حكم ثابت، در برگيرنده تمامي اوضاع و احوال است. اما بخشنامه و آييننامهها، نظام و هر حكمي كه دليل شرعي مشخصي بر آن دلالت كند،داخل در احكام شرعي است، مانند و در مثال آموزش، الزام مسلمانان قادر به فراگيري آموزشهاي جنگي است، كه حكمي |
|89|
بنا بر آنچه گذشت، خواهيم دانست اصطلاح "قانون اساسي اسلامي" هنگامي كه بر نيز ميدانيم انعطاف تشريعي كه احكام اسلام را مناسب تمامي زمانها قرار ميدهد، بدان اصل نهم: بيان احكام شريعت و تعيين قضات، وظيفه حكومت نيست دانستيم برپايي دولت اسلامي، براي چهار امر مهم است: 1. بيان احكام شريعت (قانون اساسي)؛ 2. وضع بخشنامهها و دستور عملها؛ قوانيني كه طبيعت احكام شريعت در زمان 3. اجراي احكام شريعت و قوانين؛ 4. قضاوت در منازعات و اختلافات. اين امور مهم، گرچه براي دولت لازم است، ولي همگي مربوط به سرپرستي امور امت بيان احكام شريعت توسط معصوم عليهالسلام به سبب حاكم بودن وي نيست، بلكه از آن |
|90|
اين دو امر مهم (بيان احكام شريعت و تعيين قضات) بدين شكل انجام ميشوند: 1. بيان احكام شرعي بر هر عالم مجتهدي كه در سلوك و صفات به عدالت رسيده واجب اگر در ميان امت، فقط يك مجتهد عادل باشد و همو توسط امت برگزيده و دولتمداري پذيرش اجتهاد مشخصي توسط دولت، مجتهدان مخالف را از عمل به استنباط خويش يا اگر حكم مورد اختلاف نظر مجتهدان، از احكامي باشد كه واجب نيست دولت در آن 2. قضا در نظر اسلام، صبغه خاصي از دولتمداري است؛ زيرا سرپرستي امور امت در حق قضاوت براي حاكم، صرفاً از آن رو كه حاكم است، ثابت نميشود، بلكه براي كساني |
|91| ثابت است كه در شريعت به آنان با نص خاص تصريح شده است، مانند قضاتي كه هر مجتهد عادلي حق قضاوت دارد. در جامعه اسلامي، قاضي اين حق را از نصوص پيامدهاي اين امر عبارت است از: الف) دولت نميتواند حق قضاوت را از مجتهد عادل ـ كه اسلام اين حق را براي او ثابت ب) بر دولت واجب است بر شمار مجتهدان عادل بيافزايد، تا به امر قضاوت پرداخته، ج) اگر مجتهدان عادل، در حكم اختلاف كنند، دو صورت دارد: اوّل: بازگشت اختلاف به تفاوت استنباط احكام شرعيه باشد؛ دوم: اختلاف در اجرا باشد. اگر اختلاف حكم مربوط به تفاوت اجتهاد باشد و مصلحت امت، اقامه قضا بنابر حكم اگر اختلاف حكم به سبب اختلاف مجتهدان در اجراي حكم شرعي ـ به رغم وحدت نظر |
|92|
اصول اساسي اسلامي ـ كه برشمرديم ـ مجموعه قواعد و مفاهيم مقننّه مورد اطمينان اهميت فقهي و قانوني اصول بر شمرده شده، به اين دليل است كه اولين مجموعه اصول در اسناد سياسي به دست آمده از عهد دولت خلفاي راشدين ـ در مدينه ـ تا پايان خلافت حكّام در اين مدت طولاني ـ از قرن اوّل تا قرن چهاردهم هجري ـ براي قانونگذاري پيشتر در بحث "الاجتهاد الشرعي" گذشت كه آثار ابتكاري فقهي ـ كه مرجع و مصدر 1. مجموعه فقهي مروي از شهيد زيد بنعلي(متوفاي 122 ه')؛ 2. الموطّأ، امام مالك بن انس (متوفاي 179 ه')؛ |
|93|
3. دعائم الاسلام، قاضي نعمان المغربي(متوفاي 363ه')؛ 4. من لايحضره الفقيه، صدوق (متوفاي 381 ه')؛ 5. المقنعه، مفيد (متوفاي 413 ه'). اين آثار ابتكاري، سرمشق آثار فقهي بعد بود. علت عدم وجود چنين آثاري پيش از اين هدف از وضع اصول نُه گانه مذكور، وضع و موقعيتي بود كه بدان خاطر اين در سالهاي آغازين قرن بيستم ميلادي كه غرب، دروازه تمدن پيشرفته خويش را بر روي |
|94| وضع سبب شد با بهرهگيري از ميراث هنگامي كه كشورهاي مسلمان در نيمه دوم قرن بيستم ميلادي، مطمع نظر دو نظام جهاني 1. فهم اسلام به عنوان مبدأ(عقيده و تشريع)؛ 2. شناخت نظامهاي اجتماعي ديگر، مانند سرمايهداري و كمونيستي؛ 3. مقارنه و مقايسه ميان اسلام به عنوان مبدأ (عقيده و نظام) و نظامهاي اجتماعي و ديگر به دليل آنچه برشمرديم، حزب الدعوة الإسلامية در اواخر دهه پنجاه قرن بيستم ميلادي به بنابر آنچه اشاره شد، حزب الدعوه براي برپايي حكومت اسلامي، نيازمند قانون اساسي نخست: وضع اصول قانون اساسي اسلامي؛ |
|95|
دوم: قانونگذاري اسلامي مطابق با آن اصول؛ سوم: وضع دستور عمل و آييننامهها و سازمانهاي اسلامي، مطابق با مبادي و چارچوب شمار اصول اسلامي ِمنشور، نُه اصل بود، همچنان كه در اين دو كتاب هست: 1. الامام الشهيد، السيد محمد باقر الصدر، محمد الحسيني؛ 2. تجديد الفقه الاسلامي، شبلي الملاط. اگر دست نوشتههاي اين اصول، بدان منشور اضافه شود، بالغ بر سي اصل ميشود. به ياد [تمام آنچهكه بر شمرديم، محتواي اصول بود، كه مروري بر آن خواهيم داشت:] اصل نخست اين محتوا را در برداشت: 1. تعريف مفهوم اسلام در فرهنگ لغت عرب؛ 2. تعريف مفهوم اسلام در اصطلاح شرعي؛ 3. تعريف عقيده و تشريع اسلامي و ربط ميانشان، از آن رو كه تشريع بر گِرد عقيده است 4. اصطلاح مبدأ اسلامي و تعريف مبدأ به اين كه: عقيده كاملي درباره هستي و زندگي و اصل دوم، با اين محتوا بود: 1. تقسيم مسلمان بر اساس ميزان التزام وي به اسلام، به مسلمان واقعي و ظاهري، و |
|96|
2. همچنان كه روشن مينمود در نظر قانون اساسي اسلامي، مسلمان كيست، كه دليل 3. همچنين چگونگي برخورد و رفتار دولت اسلامي با هر يك از دو قسم را در تساوي 4. در پايان، اين اصل تصريح دارد: مرتد از اسلام ـ چه ملي و چه فطري ـ اگر توبه كند، سومين اصل دربردارنده اين مطالب بود: 1. بيان وطن اسلامي و تعريف آن؛ 2. تفاوت ميان استحقاق سرزمين براي دولت و ويژگي وطن اسلامي كه ميتوانست 3. تعريف هر نوع و بيان دليل آن. در چهارمين اصل، نوع دولت اسلامي با نظر به اساس نظاممندي آن و اخذ تصميمات و دولتي كه براساس اسلام استوار است و قانونگذارياش برگرفته از آن است. پنجمين اصل در بردارنده تعريف وحدت سياسي بود كه دولت اسلامي بر آن ششمين اصل به شكل حكومت اسلامي ميپرداخت و آن را چنين تعريف ميكرد: |
|97|
در هفتمين اصل، چگونگي اجراي شكل شورا توسط امت بيان ميشد. اصل هشتم به بيان فرق ميان احكام و تعاليم شرع اسلامي ميپرداخت و ميگفت: احكام، در پايان و در نهمين اصل آمده بود: وظيفه مهم بيان احكام شريعت و تعيين قضات، از آنچه گفته شد، خلاصه يا فهرست محتويات اصول اساسي نُهگانه اسلامي بود كه به پيشتر گفتيم اصولي براي قانون اساسي اسلامي ـ پيش از اصول اساسي برشمرده ـ وضع پيش از تدوين اين قانون، پژوهشهايي در اصول و اساس آن انجام شد كه شكل علمي را "علم اصول قانونگذاري"، از ابتكارات عصر نو پس از مرور دو مرحله، در گذر دگرگوني |
|98|
پژوهش در اصول قانونگذاري، توسط دانشمندان انگليسي و آلماني ـ كه پيشگام در به عللي كه بر شمرديم، از قرن اوّل اسلامي تاكنون، مسلمانان به فكر تدوين قانون اساسي نياز به وضع دانش اصول قانون اساسي اسلامي كه مركز و محور قانون اساسي بوده، تا بنابر آنچه گفتيم، ميزان اهميت اصول برشمرده و سابقه رهبري اين دانش، توسط شهيد همان طور كه ملاحظه شد، اين اصول، اوّلين وضع علم اصول قانونگذاري اساسي گاه گفته ميشود: اگر اين اصول، در اين سطح از اهميت بود، چرا لااقل در |
|99| مقصود از زنجيره قانوني ـ كه اصول اسلامي، يكي از حلقههاي آن است ـ مجموعه اين جدول هِرَمي بر اين اساس است كه اسلام مبدأ عقيده و شريعت است. عقيده، نظريه |
|100|
در اين صورت محتواي زنجيره عبارت بود از: 1. عقيده، كه كتاب "فلسفتنا" در آن باره نوشته شد؛ 2. اصول قانون، كه در "الأسس الاسلاميه" نمودار شد و موضوع بحث ماست؛ 3. قانون، كه به وضع آن موفق نشد؛ زيرا مجالي كه وضع آن را واجب كند، پيش نيامد. اما، |
|101|
1. ولايت ـ در اصل ـ فقط از آن ِخداست؛ 2. نيابت عامه [17]مجتهد مطلق عادل كه همشأن امام معصوم است؛ بنا بر فرموده امام زمان 3. انديشه اهل حلّ و عقد كه در حيات اسلامي پياده شده، به سبب تغييرپذيري، به گونهاي از جمله موارد انطباق قانون اساسي ايران با انديشه شهيد صدر، موارد زير است: بند اوّل اصل دوم قانون تأكيد دارد: جمهوري اسلامي، نظامي است بر پايه ايمان به خداي يكتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاكميت در اصل 56 ميخوانيم : حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن ِخداست. همو، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش به اين مبادي، اثر نگاشته شده توسط شهيد صدر، به روشني دلالت دارد. همچنان كه بر در زمان غيبت حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در جمهوري اسلامي ايران، ولايت سيد شهيد بر قانوني بودن حكومت و پايبندي آن به قانون و پذيرش شريعت و قانون رهبر و ديگر اعضاي شوراي رهبري در برابر قوانين، با ساير افراد كشور مساوياند. وجوه مشابه ديگري را بين آنچه سيد صدر پيشنهاد كرده و آنچه در قانون اساسي است، |
|102|
سيد صدر ميگويد: اعضاي قوه مقننه و اجرايي، (رئيس جمهور) توسط امت انتخاب نمونههاي بسيار ديگري هست كه همخواني آنچه را شهيد صدر در"اللمحة الفقهيه" پس از آنكه از قانون اساسي اسلامي ايران، قوانين و سازمانها و لوايح برگرفته شد، در پايان بايد افزود: اين زنجيره، از آن رو كه به قلم استاد بزرگوار، شهيد سيد محمد باقر پس از تدوين اين زنجيره، شهيد صدر به شهرت جهاني دست يافت كه از محدوده حوزه
[1] . عبدالهادي فضلي از معروفترين علماي منطقه شرقي عربستان و استاد دانشگاه ملك عبدالعزيز در جدّه و دانشگاه اسلامي لندن ميباشد. اين مقاله در شماره 17 فصلنامه المنهاج كه در بيروت منتشر ميشود با عنوان "الاسس الاسلامية، عرض و بيان لما وضعه الشهيد الصدر من اصول للدستور الاسلامي" آمده است. [2] . آل عمران، آيه 19. [3] . مائده، آيه3. [4] . انبياء، آيه 105. |
|103| [5] . سبأ، آيه 28. [6] . انعام، آيه 19. [7] . احزاب، آيه 6. [8] . محمد، آيه 33. [9] . احزاب، آيه 36. [10] . آل عمران، آيه 159. [11] . شوري، آيه 38. [12] . احزاب، آيه 36. [13] . انفال، آيه 60. [14] . موسوعه المورد: ماده Constitution. [15] . علم القانون و الفقه الاسلامي، دكتر سمير عالية، ص 9، به نقل از المدخل لدراسة القانون و الشريعة |
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی، سال ششم, شماره دوم تابستان 1380 شماره پياپى 20