آخرین مطالب

تماس با ما

تماس با ما

القاعده و پدیده تکفیر استراتژِی جدید استعمار در جهان اسلام

القاعده و پدیده تکفیر استراتژِی جدید استعمار در جهان اسلام

القاعده و پدیده تکفیر استراتژِی جدید استعمار در جهان اسلام

 

چکیده:

محمدعلی احمدی

القاعده یک گروه انحرافی تندرو در جوامع اسلامی می باشد که منشأ فکری و ایدئولوژی آن وهابیت و سلفیت که امروز اکثر جوامع اسلامی را با بحران پدیده شوم تکفیری مواجه نموده اند، می باشد که در تشکیل آن علاوه بر اشخاص که رهبری و مدیریت سازمان را عهده‌دار بودند، دولت‌های متعددی مانند آمریکا، عربستان و پاکستان به عنوان سه ضلع ملث فکری، سیاسی و ابزاری نیز همکاری بسیار موثری داشتند،‌ چرا که بدون این همکاری امکان تأسیس این تشکیلات وجود نداشت، اگرچه رابطه ی این سازمان پس از جنگ با شوروی در ظاهر با حامیان گذشته ی خود به سردی گراییده و این سه دولت به ویژه آمریکا دست از حمایت القاعده برداشته، اما واقعیت خلاف این امر را ثابت می‌کند بلکه نشان دهنده ی این امر است که القاعده به نوعی استراتژی جدید استعمارگران در منطقه ی خاورمیانه و ایجاد اختلاف در بین جوامع اسلامی برای تضعیف وتحت سلطه درآوردن بلاد اسلامی و به وجود آوردن گروه¬های انحرافی و ایجاد انحراف در مسیر اصیل دین اسلام و از بین بردن تیز انقلابی شیعیان در مقابل استعمارگران می باشد.

 

واژه گان کلیدی: القاعده، ایدئولوژی، تکفیر، وهابیت، استعمار، جهان اسلام.

 

مقدمه

بحث از جنبش های رادیکال سلفی مانند القاعده و گروه های دیگر سلفی به این دلیل اهمیت دارد که این جنبش ها خود را همیشه داعیه دار اسلام اصیل می دانند و سعی دارند که خود را به عنوان اسلام ناب معرفی نمایند و در ضمن مخالفت با بسیاری از مسلمانان به خصوص تشیع، خودشان را در راستای حقیقت می پندارند. از طرفی دیگر می بینیم که این جنبش دارای دو ویژگی خاص سلفی گری و رادیکالیسم می باشد که این دو ویژگی، این توان را به او داده اند که رویکردی تهاجمی در برابر مسلمانان اتخاذ نموده است. از نقطه ضعف های کشورهای اسلامی استفاده کرده و پایه های جنبش خود را گسترش  دهد. بویژه از سرخوردگی هایی که مسلمانان از غربی ها دیدند همانند جنگ های اعراب با اسرائیل و مسأله ی فلسطین و اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، عامل فرآیند گسترش تفکر آن جنبش در کشورهای اسلامی و در بین مسلمانان شده است.

از این رو شایسته می باشد که تحقیق در باره ی گروه های تکفیری صورت گیرد اما این تحقیق بشتر با رویکرد جنبش القاعده و نقش آن در به وجود آمدن گروه هایی تکفیری موجود می¬باشد تا با فرآیند تحولات این جنبش آشنا شویم که پیدایش و راهبردها و فعالیت های آن بر چه ایدئولوژِی و اهدافی استوار می باشد و چه کسانی در موجودیت آنها نقش داشته اند و چه اهدفی را دنبال می کنند؟. چون به نظر نگارنده القاعده عصاره عملی افکار وهابیت می¬باشد که امروزه منشأ اصلی و فکری تمام گروه¬های تندرو و تکفیری در جوامع اسلامی است که ابزار دست استعمار غرب واقع شده اند.

در باره پیشینه این بحث نکه قابل توجه اینکه اگر اصل تفکر و ریشه تاریخی سلفیت مورد بررسی قرار گیرد می توان گفت پیشینه عقاید سلفیه از یک طرف به احمد بن حنبل باز می¬گردد و از طرفی سلفیه عنوان عمومی افراد و فرقه های از مسلمین متجدد، که به عنوان اکتفا به پیروی از «سلف صالح» مسلمین را از آنچه خرافات و بدعت متأخرین می-دانند تحذیر می¬کنند، می¬باشد که در قسمت ویژگی القاعده و عقاید سلفیت به طور مفصل تر اشاره به آن خواهد شد.

درباره ضرورت تحقیق باید گفت بحث از پدیده گروه-هایی نو ظهور فکری و فرقه¬ای در جامعه¬ی اسلامی از آن جهت اهمیت دارد که امت اسلامی از اهداف پشت پرده و تفکرات آن آگاهی یابند.

 

مفاهیم

 

تعریف القاعده

القاعده‌ در لغت عربی به معنای القاعدة و یا تنظیم القاعدة (تشکیلات القاعده‌) به نام تشکیلات بین‌المللی تروریستی بنیادگرا گفته می‌شود که متشکل از شبکه‌های تروریستی گوناگون می¬باشد که همگی طبق آرمان‌های خود با تصور کاهش تأثیرات و دخالت‌های غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان مبارزه می‌کنند.

در تعریف القاعده می توان گفت دو معنای عام و خاص برای القاعده وجود دارد: معنای خاص به «سازمان القاعده» و معنای عام به «جنبش القاعده» اطلاق می شود.

جنبش القاعده را بر اساس تعریف مورد نظر باتامور می توان چنین توضیح داد که این جنبش در سراسر کشورهای اسلامی، کوشش جمعی برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود، به منظور دگرگون ساختن سه حوزهی کشورهای تابعه، جوامع اسلامی و جامعه¬ی جهانی بر مبنای همان اهداف ایدئولوژیک که دارد می باشد.

در حقیقت نام القاعده از عنوان پادگان نظامی این گروه «قاعدة الجهاد»(پادگان نبرد مقدس) گرفته شده است و بیشتر اعضا ابتدا آن را «جبهه بین المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می نامیدند. این سازمان متشکل از «مجاهدان عرب- افغانی»پیشین و سازمان «الجهاد» به رهبری ایمن الظواهری بود. و می توان از نام های دیگری چون «جنبش رادیکال سلفی» استفاده کرد. اما زمانیکه نیروهای این جنبش در افغانستان درگیر جنک بودند، آمار دقیقی از آنها نداشتند. این نقص اطلاعات آماری از افراد باعث سردرگمی اسامه شده بود، بخصوص هنگامی که خانواده ها از احوال فرزندان شان جستوجو می کردند و اخبار دقیق از ورود و خروج آنها نداشتند؛ لذا نامبرده به فکر ثبت آمار مجاهدین افتاد ثبت آمار مجاهدین عرب که بعداً عربهای افغان نام گرفتند، تدریجاً یک اداره¬ی مستقل شد و اسامه به همرا معاونین خود تصمیم گرفتند این اقدام ثبت اطلاعات و آمار پایگاه را القاعده نام گذارند، از همین جا بود که نام القاعده روز به روز گسترش یافت و شبکه¬ی القاعده در سال 1988 از بطن خدمات و بیت الانصار به وجود آمد بر این اساس القاعده وسعتی به بزرگی جهان سلفی رادیکال یافت. دست به تشکیل زیر مجموعه¬ها و شاخه های مختلف خود در نقاط مختلف جهان زده و بازوهای عملیاتی خود را به صورت گسترده و شبکه وار در همه جا گستراند که به صورت پنج حوزه¬ی مجزا است که هر کدام ساختار و رهبری عملیاتی مستقل و منابع مالی جداگانه¬ای دارند.

 

تعریف استراتژی

واژه استراتژی (Strategy) که اکنون در زبان فارسی از آن به «راهبرد» تعبیر می شود از ریشه¬ی یونانی (strateeema) است که خود از واژه¬ی (strategos) به معنای ژنرال ارتش مشتق شده است. (Strategos) به معنای ارتش و ago به معنای هدایت می¬باشد بنابراین واژه¬ی مزبور به معنای هدایت ارتش است به لحاظ تاریخی نیز (Strategos) عنوان افسران عالی¬رتبه¬ی ارتش بیزانس بوده که یک منطقه¬ی نظامی – مترادف با یک سپاه نظامی مدرن- تحت فرمان آنها قرار داشته است. معمولا (Strategos) حاکم منطقه¬ای نظامی بوده که نیروهایش را در آنجا گرد می¬آورد یا پایگاه نیروهایش را در آنجا قرار می¬داد؛ اما در عمل (strateeema) به مفهوم هر اقدام یا مانوری اطلاق شد که هدف آن فریب یا غافل¬گیری دشمن باشد و در نتیجه استراتژی نیز یک روش، طرح یا (strateeema) برای نیل به یک هدف تعریف شد.

انجمن مطالعات عالی نظامی وابسته به پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا استراتژی را این¬طور تعریف می-کند: «استراتژی علم و فن توسعه و کاربرد قدرت¬های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت به هنگام صلح و جنگ و به¬منظور تامین حداکثر پشتیبانی از سیاست¬های ملی و افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست است». بدین ترتیب مفهوم استراتژی یا راهبرد از معنای صرفاً نظامی خود به «راهبرد ملی» تبدیل شد که امروزه نیز در مفهوم گسترده تری تحت عنوان «راهبرد جامع» یا «راهبرد کلان» نامیده می شود. راهبرد جامع بیانگر فن، هنر یا دانش تصمیم گیری های منظم و حساب شده از طریق اطلاعات در امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی است.

 

عناصر استراتژی

استراتژی از سه عنصر اهداف«ends» راه¬ها «ways» و ابزارها«means»تشکیل می¬شود: اولین بخش اهدافی که باید به آنها دست یافت می باشد. دومین بخش استراتژی های موردنظر برای دستیابی به آن اهداف چگونگی تخصیص منابع برای این منظور و تاکتیک ها به مفهوم استفاده عملی از منابع اختصاص یافته می باشد. سومین بخش خود ابزار به¬معنای منابع نظامی، نیروی انسانی، قدرت مالی، پول، نیروها، پشتیبانی و غیره است که برای انجام ماموریت لازم است. بر این اساس استراتژی معمولاً شکاف بین اهداف و تاکتیک ها را پر می کند.

پس مفهوم استراتژی در عرصه سیاست از کاربرد زیادی برخوردار است. کارل فون کلازوتیز که از استراتژیست های بزرگ جهان بوده گفته است جنگ ادامه سیاست به شیوه های دیگر است. بر همین اساس در گذشته وقتی سیاست تبدیل به شیوه های نظامی شد و استراتژی لقب می یافت بعداً خود واژه استراتژی برای برنامه سیاسی کلان کشور مورد استفاده قرار گرفت که غرب بر اساس همین تعریف انجمن مطالعات نظامی آمریکا امروز در جوامع اسلامی اهداف خود را با استفاده از نیروهایی انسانی خود مسلمانان در قالب گروه¬هایی تندرو و … باری توسعه و کاربرد قدرت¬های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی خود به پیش می برد.

 

تعریف استعمار

استعمار از لحاظ لغوي به معناي مهاجرت گروهي از افراد كشورهاي متمدن به سرزمين‌هاي خالي از سكنه يا كم‌رشد به منظور عمران يا متمدن كردن آن سرزمين می باشد. لكن واقعيت پديده¬ي استعمار با معناي لغوي آن متفاوت است و در عمل به معناي تسلط جوامع و كشورهاي قدرتمند بر جوامع و سرزمين‌هاي ديگر به منظور استثمار و بهره‌كشي از آن‌ها در آمد. لذا استعمار از لحاظ سياسي به معناي حاكميت گروهي از قدرت‌هاي خارجي بر مردم يا بر سرزمين ديگر می باشد. ماركسيست‌ها به جاي كلمه¬ي استعمار از كلمه¬ي مشابهي تحت عنوان «امپرياليسم» استفاده مي‌كنند. امپرياليسم در حقيقت به حكومتي اطلاق مي‌شود كه در آن يك حاكم نيرومند بر بسياري از سرزمين‌هاي دور و نزديك حكومت داشت، (همانند امپراطوري‌ها) ولي بعدها به هرگونه حاكميت مستقيم و غيرمستقيم كشورهاي قدرتمند و كشورهاي ديگر عنوان امپرياليسم داده شد. استعمار در عصر خود پدیده‌ای چنان فراگیر بود که تا پایان قرن نوزدهم میلادی تقریبا تمامی کشورهایی که امروزه در قاره‌های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به نام کشورهای جهان سوم، موجودیت سیاسی مستقل دارند مستقیم یا غیر مستقیم تحت سلطه¬ی کشورهای استعمارگر غربی درآمده بودند. تا پایان این قرن فقط تعداد معدودی از کشورهای جهان سوم به طور مستقیم ضمیمه‌ی امپراطوری‌های استعماری نشدند که معمولاً از ایران، ترکیه (عثمانی سابق)، چین، ژاپن، تایلند، حبشه و افغانستان نام برده می‌شود، اما این کشورها نیز به صورت‌های دیگری عرصه¬ی حضور و نفوذ استعمارگران بودند. نیز در این عصر استعمار حضور خود را کشورهای اسلامی و دیگر کشورها در چارچوب های متفات از قبل با به وجود آوردن نیروهای تکفیری و مبارزه با آن حفظ می کند که در حقیقت استعمارگران با استثمار بعضی از گروه¬ها و کشورهای اسلامی مانند گروه القاعده و طالبان … و کشور پاکستان و یا عربستان در قالب کمک به امنیت و اقتصاد و… اهداف خاصی را در منطقه دنبال می کنند که در موضعش اشاره خواهد شد.

 

تفاوت سازمان و جنبش

تام باتامور، از برجستگان جامعه شناسی سیاسی که در تبیین رفتار سیاسی، بررسی گروه¬های سیاسی را بر موضوعات دیگر ترجیح می دهد چنین می نویسد: «جنبش اجتماعی، کوششی جمعی برای پیشبرد یا مقاومت در برابر دگرگونی در جامعه¬ای است که خود بخشی از آن را تشکیل می دهد».

جنبش نسبت به سازمان از ویژگی های سازمان یافتگی کمتری برخوردار است و امکان دارد هیچ گونه عضویت منظم یا به آسانی قابل تشخیصی مانند کارت حزبی، حق عضویت یا دفتر و ستاد مرکزی نداشته باشد. تعلق داشتن به یک جنبش بیشتر مربوط به طرفداری از بینش اجتماعی یا اصول اعتقادی خاص، همراه با مشارکت در بحث های سیاسی روزانه و آمادگی برای مشارکت در فعالیت های ناگهانی و اتفاقی مانند تجمع های آشوبگرایانه می¬باشد. در حالی که فرماسیون های سیاسی سازمان یافته است مانند، احزاب، مستقیماَ درگیر مبارزه برای قدرت، به مفهوم تلاش برای حفظ یا گرفتن حکومت هستند. جنبش های اجتماعی به شیوه¬ای پراکنده عمل می کنند و سازمان به عنوان منظم عمل می کند. وقتی که تفاوت جنبش با سازمان مطرح گردید. بدین ترتیب القاعده که امروزه به عنوان یک جنبش دارای نفوذ در جهان شناخته شده است لازم می باشد که به ویژگی¬های آن نیز پرداخته شود.

 

سلفیه و ویژگی های القاعده

از لحاظ تاریخی پیشینه عقاید و افکار سلفیه به احمد حنبل و ابن تیمیه بر می¬گردد که مسلمانان را به پیروی ساده انگارانه از رفتار و افکار سلف صالح فرا می¬خواند و آنها را از غور و تعمق عقلی پیرامون آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) برحذر می-داشتند، ابن تیمیه در قرن هفتم به پیروی از احمد حنبل، مسلمانان را به تبعیت از ظواهر کتاب و سنت فراخواند و از خرد ورزی و تدبر پیرامون آن منع کرد، تبعا افکار و عقایدی را که در طول سالیان متمادی با تعمق و تدبر دانشمندان و اجتهاد آنها بدست آمده بود را لغو و بیهوده خواند، ازینرو عقایدی را ابراز نمود که با عقاید رایج جامعه و حتی بعضا با گرایش حنبلی نیز در تضاد بود. ایشان در زمان خودش توفیقی چندانی نداشت و به خاطر عقاید شاذ خود به زندان افتاد و در همانجا از دنیا رفت. البته عدم توفیق و مخالفت با عقاید رایج جامعه را نباید دلیل انحراف و ابطال افکار دانشمندان محسوب کرد که امامان معصوم و بسیاری از مصلحان عالم نیز در زمان حیات شان چنین بوده است. بلکه برای نقد ورد آن بایستی دلیل قانع کننده¬ی داشت.

بعد ازوی در قرن دوازدهم شیخ محمد بن عبدالوهاب اندیشه های وی را دوباره رواج داده وتبلیغ نمود. شیخ محمدبن عبدالوهاب درسال 1115در شهرعیینه بدنیا آمد و در سال 1206یا1207 از دنیا رفت. ایشان از دوران نوجوانی روحیه اصلاح گری داشته و از بسیاری رسومات و سنت های دینی جامعه از جمله توسل و تبرک نسبت به قبور و اماکن دیگر بد بین بوده و همواره به آن اعتراض داشته است. اما جوهره اصلاحی وی بعد از تحصیل در مدینه در نزد علامه حیات سندی رخ داد، ایشان از خدمت علامه علوم مختلف از جمله حدیث آموخت.

شیخ محمد بعد از تحصیل در مدینه وارد بصره شد واز شیخ محمد مجموعی تامدتی علم توحید آموخت و در ضمن با ایشان مذاکراتی خصوصی داشت که گفته می¬شود برای بن¬عبدالوهاب بسیار مفید بوده است. هرچند که در آن زمان اهالی بصره از شیخ محمد شاکی شده و برعلیه ایشان شوریدند و در نتیجه در افتاب سوزان ظهر، وی را از شهر بیرون کردند. بعد از آن وی به «حریملا» برگشته نزد پدر ساکن شد، ایشان دوباره خدمت پدر به تحصیل مشغول شد و کماکان نسبت به اموری که وی آن را خرافات و بدعت می¬پنداشت، علی رغم مخالفت پدر اعتراض می¬کرد. بعد از فوت پدر مبارزه وی جدی¬ترشد تا اینکه عده¬ی از اهالی شهر “حریملا” از وی حمایت کردند و برخی نیز وی را مفسد خوانده و در مقابل وی صف کشیدند که در نهایت پیروزی از آن شیخ و پیروانش شد.

بعد ازآن شیخ محمد وارد شهرعینیه شد وبا عثمان حاکم عیینه اتحاد نمود برنامه های به اصطلاح اصلاح گرانه خود را با ایشان درمیان گذاشت وبه ایشان گوشزد نمود که زمان آبستن انقلاب به نفع توحید است که اگرشما از آن حمایت کنی درصورت پیروزی “نجد” را به شما خواهد سپرد. اولین اقدام عملی شیخ بن عبدالوهاب با حمایت حاکم عیینه، تخریب قبه وبارگاه زید بن خطاب برادرعمر بود که علی رغم مقاومت جمعی ازمردم به وقوع پیوست. سلیمان بن محمد حاکم احسناء که ازاین ماجرا مطلع می¬گردد عثمان را سرزنش وایشان را وادار به قتل شیخ محمدبن عبدالوهاب می¬کند، عثمان ازطرفی تازه دل درگرو شیخ محمد داده بود وازسوی مقام وحتی حیات خود را مورد تهدید می¬دید، شیخ را وادار کرد که عیینه را ترک کند. شیخ عیینه را به قصد «درعیه» ترک می کند و در آنجا با محمد بن سعود حاکم درعیه وارد مذاکره می¬شود که در نهایت بن سعود باشیخ متحد می¬گردد. شیخ همان نوید های را که به حاکم عیینه داده بود به محمد بن سعود نیز می¬دهد که این اتحاد در نهایت پیروزی های پی در پی را به دنبال داشت و شیخ آنها را به فتح بلاد اسلامی و کسب غنیمت ترغیب می¬نمود که این امر سبب دلیری و عزم بیشتر حاکم و مردم نوکیش می¬گردید. از آن به بعد حاکمیت بین آل سعود وآل شیخ بن عبد الوهاب تقسیم شد که قدرت سیاسی از آن آل سعود و حاکمیت مذهبی از آل بن عبدالوهاب گردید و تا امروز ادامه دارد که منشأ تمام گروه¬ های افراطی و تکفیری در جوامع اسلامی گردید که القاعده عصاره تز فکر و عملی وهابیت با پشت بانی آل سعود و همدستانش در جوامع اسلامی تجلی پیدا کرد که به ویژگی القاعده اشاره می شود.

القاعده از دو ویژگی زیر برخوردار می باشد: نخست اینکه در برخی مناطق در ابتدای امر هیچ گونه عضویت منظم یا قابل تشخیص مانند مدارک مبنی بر عضویت یا تشکیلات مرکزی ندارد، در اینجا تعلق داشتن به جنبش القاعده بیشتر مربوط به طرفداری از ایدئولوژی و اصول اعتقادی آن همراه با مشارکت در برخی فعالیت های متنوع اجتماعی به نفع آنها است. اعضای القاعده بیشتر در کشورهای خود با حاکمان خویش به مقابله می پردازند و در پی تضعیف مشروعیت آنان هستند. دو مین ویژگی جنبش القاعده این می¬باشد که مانند جنبش های دیگر، در برخی موارد از انواع گروه¬ها و سازمان های کم و بیش آشکار زیر مجموعه¬ی خود در کشورهای مختلف بهره می برند که اغلب نیز نام های جهادی بر خود نهاده اند. امّا وقتی از القاعده به عنوان یک «جنبش» سخن می گویم، منظور جنبشی می باشد که از جهاد و مولفه¬ی ایدئولوژیک، سلفی گری، رادیکالیسم، غرب ستیزی، شیعه ستیزی تشکیل یافته است که زیر مجموعه¬ی آن ها هم می توانند به صورت مستقل و هم با القاعده عمل کنند.

 

زمینه‌های شکل گیری القاعده و گروه های افراطی

ریشه‌های فکری به تنهایی نمی‌توانست جنبش رادیکالیستی سلفی را از درون محافظه کاران وهابی به وجود آورد و موجب شکل‌گیری سازمانی همچون القاعده شود و این زمینه¬ی فکری به همراه عوامل دیگری تاریخ معاصر خاورمیانه که شرایط خاصی را برای جوامع اسلامی در پی داشت موجب به وجود آمدن جنبش‌های اسلام‌گرا شد که رادیکالیسم سلفی (ایدئولوژی القاعده) از جلوه‌های آن می¬باشد.

عوامل و شرایط شکل گیری القاعده و امروز گروه¬های تندرو و تکفیری مانند داعش را می‌توان در موارد زیر ملاحظه کرد:

 

1- بحران های ناشی از نفوذ فرهنگ غرب و گرایش برای بازگشت به خویش، به گفته دکمجیان کشورهای عربی– اسلامی خاورمیانه با شش چالش زیر روبرو بوده اند: بحران هویت، بحران مشروعیت، فساد و سرکوب از جانب حکومت، تضاد طبقاتی، ضعف نظامی و بحران فرهنگی ناشی از نوسازی که پیدایش جنبش های اسلامی پاسخ به بحران ها و مشکلات یاد شده می¬باشد.

2- مقایسه¬ی اوضاع کنونی جهان اسلام با گذشته¬ی تاریخ تمدن اسلام، مقایسه¬ی فتوحات و پیروزی های گذشته¬ی اسلام با عقب ماندگی و شکست های کنونی و تباهی استعدادهای موجود در زیر فشار نظام هایی که اقتدارگرا و حتی غیر اسلامی محسوب می شوند. از این رو گروه¬های اجتماعی به دعوت های اسلامی که در پی بازگشت شکوهمندانه به گذشته¬ی خویش هستند، شده است. از جمله گفتار و بیانات رهبران القاعده نشان می دهد که یکی از انگیزهای سلفی گری آنان برآمده از همین احساس می¬باشد. اسامه بن لادن در سخنرانی خود با اشاره به بمب گذاران عملیات نایروبی و کنیا چنین می گوید: من این افراد را بزرگ مردانی با افتخار می دانم و برای آنان احترام فراوانی قایل هستم؛ زیرا آنها باعث از بین رفتن تحقیری شدند که دامن گیر امت اسلامی شده بود. ابو مصعب زرقاوی خطاب به عرب ها می گوید: «ای قوم، خداوند عرب ها را با این دین، عزیز و سربلند گرداند و با این دین، آنها را از تاریکی ها به سوی نور و از پرستش بت ها به پرستش خدای یکتا هدایت کرد و به وسیله¬ی این دین آنان را بر بنی بشر گرامی داشت».

3- شکست الگوها و ایدئولوژی‌های غربی در جهان اسلام از جمله لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم و نگاه به حکومت اسلامی به عنوان آلترناتیو که منجر به اشغال بخش هایی از سرزمین های اسلامی، شکنجه و زندان سیاسی اسلام گرایان شد، که توده¬ها در پی این برآمدند که اسلام را تجربه کند.

4- تبدیل شدن فلسطین به کانون همیشگی بحران توسط کشورهای غربی؛ بن لادن و برخی رهبران القاعده هر چند شاید اولویتی برای قضیه فلسطین قائل نبودند، اما از آن به عنوان ابزاری برای جذب نیرو و جلب افکار عمومی بهره می‌برند. بن لادن خطاب به جوانان فلسطین می گوید: «به برادران جوان فلسطین که درسهای سختی به یهود دادند، نیز افتخار می کنم؛ زیرا آنها نشان دادند که ایمان و عزت مؤمنین یعنی چه؟».

5- شکست‌های نظامی و سازش سیاسی رژیم‌های عربی به ویژه در برابر اسرائیل در سال 1967 که ناسیونالیسم عربی شکست خورد، برای پر کردن این خلاء چیزی وجود نداشت، غیر از این جنبش ها، خصوصاَ القاعده که بتوانند تاحدی این خلاء پر گردد.

6- استعمار دیرینه توسط کشورهای غربی که از عوامل سرشکستگی و از بین رفتن عزت امت مسلمان گردید و همچنین غربی سازی شتابزده و افراط بعضی از دولت مردان کشورهای اسلامی که باعث بدبینی و مقاومت برخی گروه‌های اجتماعی را نسبت به این تحولات در پی داشت که زمینه ساز ظهور اسلام‌گرایی و رادیکالیسم گردید و از طرفی دیگر سبب آگاهی جوامع اسلامی گردیده بود که در صدد بر آمدند بتوانند جبران بکنند.

 

پس در نتیجه می توان گفت شکل گیری گروه¬های افراطی که در رحم تحولات و دگرگونی های منطقه¬ای موجودیت یافته است. خود را در جهان به عنوان القاعده در قالب یک جنبش اصلاح طلب اسلام گرای به ظهور رساند امروز بعد از منفور واقع شدن عنوان القاعده در جهان به اشکال دیگر مانند داعش و گروه¬های همسوء عرض اندام می¬کنند. داعش در حقیقت اصلاح شده ژن القاعده است که اوضاع منطقه به عنوان رحم آماده برای رشد این موجود است.

این موجود که در هیچ یک از اندام های زیستی اش تناسبی وجود ندارد توسط تحولات سوریه خلق و به وسیله سیاست های استعماری غرب به بعضی از کشورهای اسلامی سزارین شده و در دستگاه آنکوباتور سعودی و بعضی از کشورهای اسلامی به عنوان رقیب های سیاست های منطقه¬ای نگهداری و تغذیه شود. در این روند ابتدا توسط بعضی کشورهای اسلامی مانند قطر و سعودی و با کمک غرب در سوریه صاحب زمین شد و آن را نیز به عراق گسترش داد تا پایگاه منطقه-ای خود را علیه شیعیان بنا کند. با این دیدگاه تحولات کنونی در بعضی جوامع اسلامی گذرا نیست بلکه مستمر، دارای تاثیرات منطقه¬ای و جهانی و برای بعضی راهبردی می¬باشد. لذا این تحولات جدید را در کشورهای اسلامی نمی توان صرفا با نگاه به پوسته بیرونی تحولات که وقایع صحنه عملیاتی است تجزیه و تحلیل کرد و برای طراحی راهبرد در قبال این تحولات باید به زیر پوسته تحولات ژئوپولتیک منطقه و به هم زدن توازن منطقه¬ای برای به ضرب زدن به بعضی بلاد اسلامی نیزتوجه نمود. این تحولات علاوه بر به هم زدن قدرت تاثیر گذاری هر یک از اطراف قضیه خاورمیانه میزان برخورد آنها با یکدیگر را تند و تیز تر کرده و روال منطقی شکل گیری روند جدید سیاست و حکومت در خاورمیانه را دچار دگرگونی خواهد کرد. تحولات میدانی کنونی ریشه های متعددی دارد و با معادلات خطی قابل حل و تفسیر نیست. بی شک کشیده شدن ماجرای سوریه به عراق و بعضی کشورهای دیگر می تواند تا حدی پارامترها و عوامل موثر تر را جلوی چشم بیاورد و اگر این جریان به بعضی کشورهای پیشگام در مقاومت علیه استکبار بکشد به صورت خیلی شفاف تری می توان به تبیین روند کنونی سیاست های منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای علیه شیعیان و در نهایت حکومت جمهور اسلامی ایران واقف شد.

 

فرآیند تشکیل «سازمان» یا جنبش القاعده

زمینه‌های فکری، تاریخی و فرهنگی یاد شده با حمله¬ی شوروی به افغانستان زمینه را برای شکل‌گیری القاعده کامل کرد و در پی این حمله روندی آغاز گردید که منتهی به ایجاد گروه القاعده شد. در واقع وجود زمینه های یاد شده در میان جوامع عرب و اهل سنت کافی بود تا با هماهنگی برخی افراد، گروه ها و دولت ها به تدریج سازمانی به نام القاعده شکل بگیرد. از جمله حمله¬ی شوروی به افغانستان، در واقع آن حلقه مفقوده¬ای بود که می توانست تمام حلقه¬ها را به هم متصل کند و از درون سازمانی یا جنبشی سلفی به نام القاعده شکل بگیرد.

این سازمان در اواخر دهه 1970 با عنوان دفتر «مکتب الخدمة» با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. مبارزان عرب توسط سازمان‌های «خیریه» عربی از کشورهای خود به منطقه جنگ منتقل و در آنجا تجهیز و پشتیبانی می‌شدند،‌ «محمد بن لادن»، پدر اسامه بن لادن خود نظارت کلی بر روند مهاجرت مجاهدان عرب را بر عهده داشت و به این مجاهدین «عرب‌های افغان» گفته می‌شد. در تشکیل القاعده علاوه بر اشخاصی که رهبری و مدیریت سازمان و یا جنبش را عهده دار بودند، دولت های متعددی مانند آمریکا و عربستان، پاکستان، همکاری و نقش موثر با اهداف خاص داشتند که بدون این همکاری های آنان امکان تأسیس چنین تشکیلاتی وجود نداشت.

 

اهداف پشت پرده از تشکیل القاعده

گذشته از اهدافی كه اعضای القاعده در این فعالیت‌ها دنبال می‌كردند و در آن مقطع ایجاد حكومتی مطلوب در افغانستان را مهم‌ترین خواسته خود می پنداشت، از طرفی تأمین کننده¬ی منافع و اهدافی کشورهای که در به وجود آوردن این گروه در منطقه¬ی خاور میانه و آسیا سرمایه گذاری نموده بود واقع شد که آمریكا، با برنامه ریزی دقیق که در صدد طرح خاورمیانه بزرگ بود از عربستان و پاكستان استفاده ابزاری نمود و این دو کشور که یکی به علت دید و ذهنیت منفی به تشیع و وحشت که از نفوذ فکری و فرهنگی تشیع بخصوص ایران بعد از انقلاب اسلامی در منطقه داشت آلت دست آمریکا قرار گیرفت و همسو با آن در ایجاد تفریقه در بین مسلمانان و به وجود آوردن گروه¬های تندرو همکاری نمود تا شاید باعث تضعیف و جلوگیری تشیع گردد، همچنین پاکستان به خاطر جلوگیری از نفوذ ایران و هند با توجه به رقابت که با هند داشت تمام درهای خود را به روی غرب باز گذاشت و از طرفی نیز در این زمینه خود را صاحب منافعی می‌دیدند كه همكاری با آنان را عمیق‌تر می‌كرد، لذا استعمارگران از این گوزینه¬ها به نحوی مطلوب در منطقه به نفع خود بهره برداری نمود و می کند. می توان گفت تمام گروه¬های موجود تندرو و تکفیری که امروز با عناوین مختلف در اکثر کشورهای اسلامی عرض اندام می کنند عصاره و نتیجه همکاری عنصر فکری استعماری و قدرت طلبی و تنفور رقابت به عنوان سه ضلع مثلث قدرت فکری و مالی و نیروی انسانی در منطقه می باشد.

 

آمریکا

آمریکا در سازماندهی تشکیلات گروه¬هایی تندرو مانند القاعده اهدافی را دنبال می کرد که از جمله مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و انتقام از ویتنام بود، یکی از اعضای برجسته¬ی کنگره ویلسون می گفت: ما از شوروی در افغانستان به دلیل کاری که با ما در ویتنام کرد انتقام خواهیم گرفت و پاسخ هر ضربه را به دو ضربه خواهیم داد و نیز واشنگتن از ایجاد این جنگ و براه انداختن تشکیلات القاعده، دور کردن کانون بحران خاورمیانه از منطقه¬ی فلسطین و معرفی افغانستان به عنوان کانون جدید توجهات بود. همچنین افزایش منظم سالانه 65 هزار تن تسلیحات تا 1987 و حضور پیوسته و نهانی كارشناسان سیا و پنتاگون به مقر «آی‌اس‌آی» پاكستان در راولپندی از نمونه كمك‌ها در این دوره است. لذا برخلاف تصور شوروی، سیاست‌های آمریكا برای محدودسازی ایران و ایدئولوژی انقلابی آن، با حمله¬ی نظامی صورت نگرفت، بلكه آمریكا سیاست‌های دیگری در پیش گرفت كه یكی از مهم‌ترین آنها یاری رساندن به جنبش‌های رادیكالیست ضدشیعی، مانند القاعده بود، مسأله‌ای كه شیرین هانتر، نیز به آن اشاره می‌كند و ژیلبر آشكار، نویسنده¬ی فرانسوی لبنانی‌تبار، بر آن تأكید می‌ورزد. زیرا وجود این جریان علاوه بر مبارزه با شوروی، هم می‌توانست مانع از نفوذ انقلاب ایران در میان سایر كشورهای اسلامی شود و هم به نوعی تولید جریان آنتی‌تز انقلاب اسلامی در آینده بینجامد.

 

عربستان

مهم ترین هدف سیاست خارجی عربستان در افغانستان نیز به دنبال مقابله با نفوذ دینی – سیاسی جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ فرهنگی خود، به عنوان مرکز جهان اسلام و داعیه‌دار خلافت اسلامی در افغانستان بود. از این جا است که سازمان امنیت عربستان به ریاست ترکی الفیصل، در آن زمان، در تشکیل القاعده همکاری مؤثری انجام داد. بن لادن می گوید: برای مقابله با روسی‌های کافر، سعودی ها مرا به عنوان نماینده¬ی خود در افغانستان انتخاب کردند. من در منطقه¬ی مرزی پاکستان مستقر شدم آنجا داوطلبان را که از عربستان سعودی و از تمام کشورهای عرب می آمدند پذیرا می شدم.

چون جلوگیری از نفوذ ایران و تفکر و مبانی تشیع در کشورهای اسلامی، به عربستان سعودی‌ جوامع اسلامی محوریت می بخشد، لذا عربستان نخستین راهكار را تبلیغ و ترویج وهابیت در بلاد اسلامی، به ویژه كشورهای تازه استقلا‌ل ‌یافته و فاقد حكومت مركزی قوی می¬دانست. راهبرد ایدئولوژیك عربستان در اشاعه وهابیت، آنان را قادر می‌سازد علاوه بر مطرح شدن به عنوان مركز حاكمیت اسلام در سطح جهان، از نفوذ سیاسی ـ دینی ایران به عنوان پرچمدار نهضت‌ جهانی اسلام در برابر استكبار و استعمار جهانی جلوگیری كنند. لذا كمك به تشكیل و رشد القاعده می‌توانست كوشش مناسبی در فرایند دستیابی به این اهداف تلقی گردد. عربستان در این راستا تلاش داشت با امدادهای مالی و آموزش مذهبی، به پاکستان در كنار رایزنی با مقامات امریكایی برای خرید سلاح‌های مورد نیاز القاعده، نقش مهمی در این ائتلاف سلفی گرایی ایفا كند.

 

پاکستان

سیاست مداران پاکستان از زمان تأسیس این کشور بازیچه دست استعمارگران غرب در منطقه واقع شدند و از طرفی به دلیل حساسیت و نگرانی¬هایی که نسبت به هند داشت و دارد، همواره تلاش کرده با حضور این کشور در افغانستان حتی به صورت قانون¬مند مقابله کند. همچنین به خاطر مسأله¬ی دیورند با تکیه بر موقعیت برتر خود – به دلیل همسایگی با افغانستان، شناخت گسترده از گروه¬های سیاسی افغانستان، نفوذ وسیع در بین مسلمانان رادیکال افغانستان و ابزارهای فشاری چون در دست¬داشتن خط عمده¬ی مواصلاتی افغانستان و سرانجام افراط¬گرایان مذهبی- تلاش کرده است در حرکت دو سویه¬ی سلبی و ایجابی راهبرد مقابله با هند و سیاست تخریبی در افغانستان را پیش ببرد.

پاکستان در سیاست سلبی خود کوشش نموده است تا مانع نفوذ مؤثر هند در افغانستان شود؛ زیرا نفوذ هند در افغانستان منجر به اتحاد استراتژیک هند ـ افغانستان می¬گردد و اتحاد این دو کشور به ¬مثابة اعمال فشار بیشتر بر پاکستان خواهد بود. از این-رو پاکستان تلاش نموده است تا نه تنها مانع اتحاد هند با افغانستان شود، بلکه هر اتحاد منطقه¬ای را که هند نقشی در آن داشته باشد از صحنه¬ی افغانستان دور نماید.

به همین ترتیب، پاکستان در سیاست ایجابی و تخربی خود کوشش کرده است تا دولت تحت¬الحمایه یا دولت رادیکال اسلامی پشتون که بر مبنای دوستی با پاکستان و دشمنی با هند و همچنین ایران بنیان نهاده شده باشد، در افغانستان روی کار آید. حمایت عریان پاکستان از القاعده و طالبان پیش از یازده سپتامبر و حمایت مخفیانه از آن گروه، بعد از یازدهم سپتامبر 2001 را در راستای همین سیاست دو بُعدی پاکستان می¬توان تحلیل و بررسی کرد. به طور خلاصه اهداف اساسی پاکستان در افغانستان شامل موارد زیر می شد: حل اختلافات مرزی، با افغانستان، مسایل مربوط به پشتونستان منافع اقتصادی و ترانزیتی کالا و انرژی، رقابت با هند، مقابله با نفوذ ایران و همسویی با غرب به ویژه آمریکا.

در نهایت دولت پاكستان علاوه بر این ها درصدد بود با روی كار آوردن یك دولت اسلام‌گرای سنی و مذهبی در افغانستان، مانع نفوذ فرهنگی ایران و قطع رابطه تشیع افغانستان با این کشور و از طرفی مسأله پشتونستان را برای همیشه از اذهان دور سازد. این سیاست، بعدها با راه‌اندازی طالبان و کمک به القاعده سوق دادن آنها به افغانستان پیگیری شد.

 

حوزه های فعالیت القاعده

فعالیت القاعده در افغانستان در زمان اشغال اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد. اما این فعالیت بنام القاعده نبود لیکن بعد از جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی و بیرون رفتن شوروی، از افغانستان دو باره در سال (1996) بن لادن به افغانستان برگشت که طالبان تقریباً افغانستان را بدست گرفته بود او تحت حمایت طالبان از سپتامبر (1996) تا دسامبر2001 تدریجاً به سازماندهی جهاد بین المللی خود دست زد و مراکز آموزشی خود در سراسر افغانستان گسترش داد این پایگاه¬ها شامل (48) مرکز آموزشی و30 هزار داوطلب بود که 18 هزار تن از آنها عضو القاعده بودند که به شکل مستمر در پایگاه¬های القاعده به سازمانهای جهاد بین المللی پیوستند. بنابر این حوزه¬های فعالیت این جنبش را می توان این گونه بیان کرد:

 

1- حوزه هند و پاکستان: این حوزه شامل پاکستان، هند و افغانستان می شود و فرماندهی آن را «امین الحق» مشهور به «مجاهد خالص» بر عهده دارد. وی بر فعالیت چهار شبکه جهادی محلی نظارت دارد که عبارت است از:

الف ) سپاه محمد، به فرماندهی مولی مسعود ازهر

ب) سپاه طالبان به رهبری مولوی عمر

ج ) جنبش مبارزین کشمیری، به فرماندهی سید صلاح الدین

د ) جماعت اسلام کشمیر، به فرماندهی عبدالرشید ترابی

 

2- حوزه آسیای مرکزی: این حوزه شامل ازبکستان، چچن، گرجستان، جنوب چین و سین کیانگ می شود و فرماندهی آن را «طاهر یولداشیف» برعهده دارد. وی بر چهار شبکه¬ی محلی زیر نظارت می کند:

الف ) جنبش اسلامی ازبکستان، به رهبری شخص او

ب ) سازمان مجاهدین عرب چچن، به رهبری عبدالعزیز الغامدی

ج ) شبکه التوحید و الجهاد، به فرماندهی ابوالعطیه در منطقه¬ی نیکیسی گرجستان

د ) جنبش اسلامی اویغورها، به فرماندهی اوجیماندی عباس در منطقه¬ی سین کیانگ چین

 

3- حوزه¬ی جنوب شرق آسیا: این حوزه شامل اندونزی، مالزی و فیلیپین می¬شود. رضوان عصام الدین و ذوالقرنین فرمانده آن حوزه می باشد و بر پنج گروه محلی زیر نظارت دارد:

الف ) جماعت اسلامی اندونزی که ابوبکر بابشیر، حنبلی رهبری آن را برعهده دارند.

ب ) سربازان جهاد اندونزی، به رهبری جعفر ابوطالب.

ج ) جماعت اسلامی مالزی به رهبری یزید صفعت.

د ) جنبش ابوسیاف فیلیپین به رهبری عبدالرزاق جنبلانی معروف به ابو صبایا.

ه ) جبهه اسلامی آزادی بخش مورو به رهبری اوستا نازاریف کولای.

 

4- حوزه خاورمیانه و خلیج فارس: این حوزه در یک تقسیم بندی کلی از سه منطقه¬ی بزرگ تشکیل می-گردد که شامل کشورهای عربستان، یمن، کویت، عراق، اردن، ترکیه و لبنان می شود. رهبری این منطقه را به ترتیب عبدالرحیم الغاشری، سالم طالب الحارشی مشهور به ابوعلی، محمد حمدی الاهدل و عبدالکریم المجاطی برعهده داشتند. آنها بر شبکه¬ی محلی زیر نظارت می کرده اند.

منطقه¬ی اول بر عربستان و یمن متمرکز می باشد:

الف) انصار القاعده در جزیره العرب، به رهبری یوسف العییری، عبدالعزیز عیسی المقرن مشهور به «ابوهاجر» و سعود بن حمود العتیبی.

ب) سازمان سلفیون کویت به رهبری خالد بن عیسی السلطان.

ج) ارتش عدن، به رهبری طارق الفضلی.

د) انصار القاعده در یمن، به رهبری محمد ابوغیث.

منطقه دوم بر عراق متمرکز شده است:

الف) جماعت توحید و جهاد یا القاعده در سرزمین رافدین، به رهبری زرقاوی و سپس ابو مهاجری مصری.

ب) جنبش انصار الاسلام، به رهبری «ملاکریکار» که ایشان در کردستان عراق فعال است.

ج)ارتش انصار السنة در عراق به رهبری ابو عبدالله حسن بن محمود.

بن لادن در دسامبر2004 زرقاوی را به فرماندهی کل سازمان جهادی این منطقه منسوب کرد.

منطقه سوم شامل اردن، لبنان و ترکیه می شود و از سه گروه زیر تشکیل یافته است:

الف) جنبش سلفیه¬ی اردنی، به رهبری ابومحمد المقدسی.

ب) جبهه اسلامی سودان شرق بزرگ به رهبری حبیب آقدرش در ترکیه.

 

5- حوزه غرب عربی و دریای مدیترانه: این حوزه شامل شمال آفریقا و یازده دولت اروپایی زیر می شود: آلمان، فرانسه، بریتانیا، هلند، بلژیک، ایتالیا، اسپانیا، الجزایر، تونس، مصر، اردن، مراکش و لیبی. ابتداً عبدالکریم المجاطی رهبری این گروه را برعهده داشت.

این گروه ها عبارتند از: جماعت سلفیه دعوت و کشتار الجزایر، به رهبری نبیل صحراوی مشهور به «ابو ابراهیم مصطفی» حسن خطاب و ابومصعب عبدالودود. جناح سلفیه الجهادیة مراکش، به رهبری محمد الفیرازی. جماعت اسلامی توحید و جهاد مغرب، به رهبری ابوجهاد. سازمان صراط مستقیم مراکش به رهبری میلودی زکریا. جماعت اسلامی هجرت و تکفیر مراکش، به رهبری داود مخملی. جماعت اسلامی جنگجویان مراکش، به رهبری عبدالکریم المجاطی؛ گروه توحید و جهاد مصر، به رهبری الظواهری؛ خلا یا الموت زرقاوی در اردن؛ جماعت اسلامی جنگجویان لیبی، به رهبری محمد بن فاضل و عبدالله صادق و جماعت اسلامی جنگجویان تونس، به رهبری طارق معروفی؛ سازمان سنت و الجماعة تونس، به رهبری نزار طرابلسی و جبهه اسلامی تونس، به رهبری علی بن طاهر؛ سازمان المهاجرون، به رهبری ابوحزمه مصری. و سازمان انصار الشریعت در لندن، به رهبری ابوحمزه مصری همچنین سازمان القاعده در موریتانی. بنابراین القاعده در سودان فرصت یافت به تقویت خود بپردازد و پایگاه هایی در برخی کشورهای آفریقایی ایجاد کند آنان به بازسازی و تجدید نظر در مورد راهبردی سازمان پرداختند و دست به اقدامات متنوعی زدند که برخی فعالیت های اقتصادی و تجاری نمونه¬ای از آنها است. اما القاعده در افغانستان با توجه به شرایط موجود خود را در قالب طالبان به ظهور رساند و به عنوان یک گروه بین المللی در جهان شناساند.

 

ریشه ها و خاستگاه فکری القاعده

ریشه¬ی تاریخی این جریان به گرایش‌های عقل‌گریز موجود در تاریخ اسلام باز می‌گردد که باید آنان را پیرو و ادامه دهنده مسیر عقل‌گریزی در جهان اسلام دانست. مهمترین این گرایش‌ها در تاریخ تمدن اسلام، فقهای اهل حدیث، متکلمان اشعری و خوارج هستند. البته خاستگاه اصلی القاعده را باید«وهابیت» برشمرد که خود ریشه در جنبش سلفی، مذهب حنبلی و پیروان اهل حدیث دارد .رهبران، نظریه پردازان و بسیاری از اعضای القاعده یا وهابی‌اند یا از پیروان مذاهب حنبلی و حنفی که به وهابیت تمایل زیادی دارند می¬باشند. القاعده را جنبشی سلفی نیز دانسته‌اند، زیرا پیشوایان آن، یعنی «احمد بن حنبل» و «ابن تیمیه» از نخستین مدعیان سلفی‌گری بوده‌اند. این تفکر با دریافت خاص خود از توحید و تکیه بر استدلال‌های ظاهرگرایانه بسیاری از مسلمانان را کافر می‌داند و نوک این ویژگی تکفیری خود را به طور خاص متوجه شیعیان نموده است که در زمان تصرف افغانستان توسط القاعده و طالبان احمد رشید می نویسد: «طالبان تصمیم گرفته بودند شمال را از وجود شیعیان تصفیه کنند ملا نیازی (یکی از فرماندهان طالبان) که دستور قتل نجب الله را صادر کرده بود به عنوان والی مزار شریف منصوب شد. ‏طالبان در ساعات اولیه فتح مزار، از مساجد این شهر اعلام می کردند که شیعیان مزار سه راه بیشتر ندارند: یاسنی شوند، یا به کشور ایران بروند و یا کشته خواهند شد. تمام مساجد متعلق به شیعیان بسته شدند. نیازی از مسجد جامع شهر خطاب به شیعیان چنین گفت: «شما از خانه های خود به سوی سربازان ما شلیک کردید، امّا اکنون نوبت ماست. هزاره¬ها مسلمان نیستند و ما باید آنان را بکشیم یا باید مسلمان شوید و یا افغانستان را ترک کنید. هرجا بروید شما را به چنگ می آوریم. اگر بالا بروید از پای تان پایین خواهم آورد و اگر پایین بروید از موی (سرتان) گرفته و بالا خواهیم کشید.» هم چنین در تصرف بامیان و بخش های دیگر افغانستان طالبان به قتل عام های هولناک شیعیان دست زدند.

 

اصول بنیادی تفکر القاعده

آنان از هرگونه تفسیر، ژرف نگری و بهره گیری از عقل، علم و فلسفه در تعالیم دین و تطبیق آن با مقتضیات زمان اجتناب می‌کنند و کلیه¬ی امور عصر نبوت را برای مردم ادوار گوناگون کافی می‌دانند. در واقع آنان اصل را بر این قرار داده‌اند که همه¬ی امور و پدیده‌ها در طول قرون، جز آنچه در نص صریح قرآن و سنت پیامبر(ص) آمده را حرام ¬بدانند. زیرا پیشوای سلفیه «ابن تمیمه» که دنباله رو «احمد بن حنبل» می¬باشد به ظاهر کتاب و سنت اکتفا می کردند، و با گرایشات عقلی مخالف بودند (اهل حدیث) جریان سلفی گری در دوران معاصر از محمد بن عبدالوهاب شروع می شود که به ظواهر کتاب و سیره سلف صالح تأکید می کرد.

به طور خلاصه می توان گفت اصول بنیادی تفکر القاعده که از آموزه‌های وهابیت سلفی نشأت می‌گیرد، در سه مورد خلاصه می شود :

الف) مبارزه با خرافات، شرک و بازگشت به اسلام سلف صالح بر اساس تعالیم خاص خود.

ب) مخالفت با فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف، عرفان و نوآوری‌های دیگر، تحت عنوان بدعت، با این استدلال که آنها در «قرآن» و «سنت» نبوده و از خارج بر اسلام تحمیل شده‌اند.

ج) با توجه به گرایشات ضد عقلی در مباحث دینی و استناد به ظواهر آیات و روایات، به آنچه از قدیم مانده سخت پایبند هستند و عقاید صحیح اسلامی را منحصر به ظواهر قرآن و سنت می‌دانند.

 

بنابراین به عنوان نمونه به برخی از وجوه مشترک میان این مذاهب که خوارج و سلفیان در آن تندروی کردند و القاعده عبارتند از: گناه قلمداد کردن اعمال حسنه مسلمانان، تکفیر مسلمانان به علت ارتکاب گناه و مباح دانستن خون و اموال شان، دشمنی با امام علی(ع) و خاندان او، توجه بر قشر و اعراض دین به جای توجه کردن به گوهر و ذات آن، بهره جستن از روشهای تفسیر غیر عقلی برای فهم دین، بدعت دانستن هر چیزی که در قرآن و سنت نیامده، حفظ تقدس ظاهری، بسنده کردن به ظاهر و جسم عبادات، سرجنگ داشتن با باقی مسلمانان و انطباق دادن آیات مربوط به کفار و مشرکین به آنان.

بدین ترتیب می توان این گونه نتیجه گرفت که دو خاستگاه اصلی القاعده و وهابیت است که خود ریشه در جنبش سلفی، مذهب حنبلی و پیروان اهل حدیث دارد. اگرچه خاستگاه واقعی آن در جریان اهل حدیث، مذهب حنبلی، بویژه وهابیت و جنبش سلفی قرار دارد؛ ولی تأثیر جریان های خردگریز، اشعری و خوارج را در جزم گرایانه القاعده نباید نادیده گرفت که از این ها هم تأثیر پذیرفته است.

 

ساختار و رهبران القاعده

در رأس هرم القاعده، اسامه بن لادن به عنوان رهبر، شبکه قرار داشت و سپس یک شورای رهبری 30 نفره سازمان را هدایت می¬نموداند. دو معاون اصلی وی را در این تشکیلات همراهی می کردند، یکی ایمن الظواهری مغز متفکر و استراتژیک القاعده، دیگری محمد عاطف المصری طراح عملیات نظامی القاعده. بعد از شورای رهبری چهار بخش اصلی در تشکیلات القاعده وجود داشته است: 1- بخش آموزش های مذهبی و اعتقادی 2- بخش مطبوعات (رادیو، تلویزیون، مجله، روزنامه، کتاب) 3- بخش مالی، 4- بخش نظامی:

الف: بخش عملیات (طراحی عملیات در جنگ های منظم نظیر کشمیر و بوسنی). ب: عملیات داخلی (کمک به طالبان). ج: بخش ترور (عملیات انتحاری) را بر عهده داشتند.

با توجه به اینکه اسامه بن لادن در رأس جنبش قرار داشت؛ ولی دومین شخصیت در این کادر رهبری اصلی القاعده، ایمن الظواهری، رهبری گروه افراطی و سلف گرای الجهاد مصر است که در پی ترور سادات در سال «1981» دستگیر و محکوم به سه سال زندان شد. پس از اخراج از مصر به افغانستان آمد و در کنار عرب های افغان در جنگ علیه کمونیست ها به فعالیت پرداخت. اکنون بعد از کشته شدن اسامه بن لادن در رأس هرم شبکه¬ی القاعده است. با همفکری وی در سال (1998) جبهه¬ی جهانی اسلامی جهاد بر علیه یهودیان و صلیبیان تأسیس شد. سومین شخصیت مصطفی حمزه، رهبر نظامی گروه سلف گرای (جماعت اسلام گرای مصر که از طراحان اصلی ترور ناموفق مبارک در «آدیس بابا»(1995) می باشد بود، چهارمین فرد رفاعه احمد طه، امیر گروه جماعت اسلامی مصر بود. پنجمین فرد محمد الظواهری برادر بزرگتر ایمن الظواهری بود که مسئول شاخه¬ی نظامی و شورای رهبری گروه الجهاد مصر را بر عهده دارد. ششمین فرد محمد شوقی الاسلامبولی برادر خالد الاسلامبولی، قاتل سادات است. هفتمین شخصیت، علی ابوالسعود، یکی از افسران ارتش مصر بود که در سال (1984) اخراج شد. هشتمین شخصیت، علی امین علی الرشیدی در پلیس مصر خدمت می کرد. نهمین فرد، احمد مصطفی نواره از رهبران گروه سلف گرای جماعت اسلامی مصر بود، دهمین فرد، حسین احمد، از رهبران جماعت اسلامی مصر بود. یازدهمین فرد سید امام شریف، امیر تشکیلات الجهاد مصر بود. دوازدهمین فرد، محمد عاطف یکی از رهبران اصلی القاعده و طراح عملیات در شبکه¬ی القاعده که دارای روابط خوبی با اسامه بوده است می باشد. سیزدهمین فرد، دریع الحاج، عرب با تابعیت آمریکایی که متهم به عملیات ساختمان تجارت جهانی و پنتاگون می باشد. چهاردهمین فرد، محمد صادق عوده، فلسطینی، پانزدهمین فرد ممدوح سالم که اصالتا عراقی است. شانزدهمین نفر، سلیمان ابوغیث، سخنگوی القاعده کویتی الاصل می باشد. هفدهمین فرد ابومصعب الزرقاوی، یکی از رهبران میدانی القاعده شاخه¬ی عراق می باشد که یکی از بنیادهای فکری القاعده به شمار می آید.

 

راهبردها و اهداف القاعده

القاعده درسراسر کشورهای اسلامی، کوششی جمعی برای پیشبرد اهداف و ایدئولوژیک خود، راهبردهایی داشتند که به منظور دگرگون ساختن سه حوزه: کشورهای اسلامی، کشورهای تابعه و جامعه¬ی جهانی بر مبنای همان راهبردها عمل می کند.

نشریه¬ی اشپیگل به نقل از بر خی رهبران ارشد القاعده، مطلبی را به چاب رساندند که مراحل رسیدن به آرمان های القاعده و اهداف عملیاتی شده¬ی آنان را مشخص می کرد، این مراحل عبارت بود از: 1- بیدار سازی، که از سال 2001 تا 2003 (از 11سپتامبر) تا سقوط صدام به طول می انجامد، بر این اساس هدف حمله ( 11 سپتامبر ) تحریک آمریکا برای اعلان جنگ به جهان اسلام و در نتیجه، بیدار سازی مسلمانان بوده است. استراتژیست های القاعده مر حله¬ی نخست را موفق ارزیابی کرده اند. 2 – گشودن چشم ها، که تا سال 2006 ادامه می یابد در این دوره القاعده می خواهد به جنبش مردمی تبدیل شود که در این مقطع بر بسیج جوانان مسلمان سرمایه گذاری می کند و عراق باید مرکز تمام عملیات های جهانی قرار گیرد تا سپاهی در آن ایجاد و پایگاه¬های در سراسر کشورهای عربی تاسیس گردد. 3 – این مرحله طی سالهای 2007 تا 2010 خواهد بود، رزمندگان مستقر در عراق به آمادگی می رسند و بر سوریه متمرکز می شوند. در این مرحله حمله به ترکیه و اسرائیل پیش بینی شده است. 4- مهمترین هدفی که در این مرحله؛ یعنی طی سال های 2010 تا 2013 انجام می شود، فروپاشی حکومت های منفور عرب است. این موضوع رشد القاعده را در پی خواهد داشت. 5- بین سال 2013 تا 2016 قرار دارد اعلام خلافت اسلامی است، در این دوره اسرائیل ضعیف می شود و حتی می توان نظم نوین جهانی را اعلام کرد. 6 – در این دوره که بعد از اعلام خلافت اسلامی قرار دارد، زمان رویاروی مطلق سپاه اسلام با غیر آن در سال 2016 فرا می رسد. 7 – تأسیس خلافت جهانی مسلمانان که این مرحله در سال 2020 با پیروزی مسلمانان آغاز می شود.

در حقیقت نكته¬ی بسیار مهم آن است كه القاعده بر خلاف سیاست اعلامی خویش كه مبارزه با اسرائیل و آمریكا را تبلیغ می‌كند، به علت ویژگی‌های موجود در ایدئولوژی‌اش باید مبارزه را از داخل آغاز كند و نشان دادن دشمن خارجی در واقع روشی برای جذب نیروهای بیشتر از میان جوانان تندرو اهل سنت می-باشد. القاعده برای نفوذ و تثبیت موقعیت خود در میان مسلمانان ابتدا در پی حذف رقبای خود است؛ چه آنهایی كه با غرب و سكولاریسم تعارض دارند چه آنهای كه دارای تعامل هستند. لذا القاعده بنا به ویژگی‌های ایدئولوژیك خود و اقتضائات و لوازم آن، مجبور است مبارزه را از میان مسلمانان آغاز كند و بدین منظور همیشه باید میان آنان قطب‌بندی نماید. از این جهت است القاعده و همچنین گروه¬های تندرو مثل داعش با موضع گیری در مقابل تشیع تا هنوز نه به قتل یهود و مسیحیت دست زده است نه کدام اقدامی عملی در مقابل اسرائیل نموده اند بلکه سعی و تلاش در نا بودی تشیع و اهل سنت که مخالف آرمانها و ایدهای آنان می باشد، کرد است.

 

بررسی ایدئولوژی و راهبرد القاعده

ایدئولوژی القاعده در حقیقت بر چهار رکن سلفی‌گری، رادیکالیسم، شیعه ستیزی و غرب ستیزی استوار می¬باشد از آنجا که دو رکن آخر برآمده از ویژگی سلفی‌گری است، به اختصار می‌توان آن را ایدئولوژی «سلفی رادیکال» نامید. از نگاه آنان، دین یک نظام ساده حقوقی است که از جانب خداوند برای رهایی بشر از عذاب دنیوی و اخروی نازل شده و تکالیفی را بر او واجب کرده است. به همین دلیل بشر برای سعادت دنیا و آخرت باید به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. مهمترین و سرآمد تمام عبادت‌ها و معیار ایمان واقعی و دروغین نیز «جهاد» است. با وجود تنگ نظری القاعده در تعیین مسلمانان و از آنجا که مرز میان انسان‌ها را ایدئولوژی سلفی رادیکال تعیین می‌کند، بسیاری از مخالفان آن ایدئولوژی به عنوان کافر، مشرک و منافق تلقی می‌شوند و مبارزه با آنان مشروعیت می‌یابد. هدف نهایی ایدئولوژی القاعده دستیابی به حکومت فقهی و جهانی بر مبنای آنها می¬باشد که ریشه در سلفی‌گری وهابیت دارد. برای رسیدن به این هدف مطابق ایدئولوژی القاعده، ابتدا باید سعی شود، به صورت مرحله‌ای کشورهای اسلامی با مرکزیت «عراق» فتح گردد و سپس با تشکیل سرزمین اسلامی که به آن «دار الاسلام» می‌گویند، جنگ نهایی به منظور برپایی حکومت جهانی اسلام با کافران آغاز شود. اما واقیت چیزی دیگر را نشان می دهد یعنی نابودی مسلمانان که مخالف استعمار می¬باشد.

 

تأثیر فکری و سیاسی القاعده در کشورهای اسلامی و جهان

القاعده با اینکه در مرحله¬ی اول توسط کمک های مالی بعضی از کشورهای غربی و اسلامی برای نابودی بعضی از بلاد اسلامی و بخصوص شیعیان و انحراف در دین اسلام ایجاد گردید اما بعداً تأثیرات بسیاری بر افکار جوامع اسلامی و سائیر کشورها گذاشتند.

 

تأثیر گذاری فکری القاعده بر کشورهای اسلامی

القاعده در جهان اسلام در میان نحله¬های اهل سنت در حدی تأثیر گذار واقع شد که بسیاری از همیاران القاعده که امروز از نحله¬های فکری و نظامی القاعده می¬باشند از فرایند فکری و راهبردهای آن گروه متأثر شدند و به صفوف القاعده پیوستند که امروزه خود از مغزها و تئوریسن های فعال در سطح رهبری مطرح هستند که از گروه های دیگر بریدند و به این گروه پیوستند؛ از جمله ایمن الظواهری سازمان خود را از شاخه¬ی انشعابی از گروه اسلامی جماعت و جهاد بود که در اوایل دهه1990جدا کرد و به القاعده ملحق شد. همچنین زرقاوی رهبری گروه جهاد و توحید را بر عهده داشت در اردن فعالیت می نمود، به همین ترتیب در سال 2004 طی بیانیه رسمی وابستگی کامل سازمان خود را به القاعده اعلام داشت گروههای اسلامی سلف گرای اهل تسنن را باید به دو دسته رادیکال و غیر رادیکال تقسیم نمود، گروه های اسلامی سلفی غیر رادیکال نظیر اخوان المسلمین مصر، اساساً با مبانی ایدئولوژیک القاعده و عملکردش مخالف بودند و اساس و مرام فکری – عملکردی آنان به طور کلی با القاعده متفاوت است هیچ تأثیری از مبانی فکری القاعده نبرده بلکه اختلاف بنیادین دارد.

اما گروه های اسلامی سلف گرای رادیکال در میان اهل تسنن و حتی در دنیای اسلام از مبانی فکری سیاسی القاعده متأثر بوده و با این تشکیلات دارای ارتباط منظم و متمرکز می باشند. همانطور که در فعالیت های القاعده اشاره گردید القاعده پنج حوزه¬ی فعالیت برای خود ترسیم کرده است در این حوز های پنج گانه¬ی هند و پاکستان، آسیای مرکزی، جنوب شرق آسیا، غرب دریای مدیترانه و منطقه¬ی خاورمیانه و خلیج فارس، گروه های سلف گرای اسلامی این مناطق ارتباط تشکیلاتی دارد و از اندیشه های سلف گرای جهادی هستند و از شاخه¬های مرتبط با القاعده در حوزه های مربوطه می باشند که از مشرب فکری القاعده تغذیه می شوند. همان طور که بن لادن می گوید بسیاری از منتسبان به عملیات های تروریستی وی را نمی شناسند با آنکه جزء القاعده نیستند از او خط فکری گرفته اند.

 

تأثیر گذاری فکری القاعده بر جهان غیر اسلامی

اگرچه استعمار نقش اصلی را در به وجود آوردن گروه¬های تندرو و تکفیری مانند وهابیت و القاعده برای به انحراف کشیدن مسلمانان و ایجاد اختلاف در بین بلاد اسلامی عهده دار می باشد اما القاعده بعد از موجودیت از لحاظ فکری و ایدلوژی در جهان، خارج از حوزه¬ی کشورهای اسلامی نیز تأثیر گذار واقع شد که شامل کشور های غیر اسلامی می شود. از این جهت است که کشورهای غیر اسلامی از این جنبش رادیکال مذهبی به شدت هراس پیدا کردند و در تحلیلهای آنان به صورت روشن مشخص است که این جریان فکری را مخالف منافع خود می داند خصوصاً بعد از 11 سپتامبر که نگاه های همه متوجه این گروه گردید؛ اگر چه ترس از رشد اسلامگرایی در میان غربی ها پیش از 11 سپتامبر 2001 وجود داشته است و بسیاری از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا معتقد بودند (بنیاد گرایی اسلامی) می تواند همانند کمونیسم تهدیدی اساسی برای آمریکا و ایدئولوژی غرب تلقی شود بنابر این غربی ها حملات 11سپتامبر را بهانه قرار دادند، اسلام گرایی و چهره او را خشونت بار جلوه بدهند. غربی¬ها در این زمینه نه تنها به توزیع و پخش گسترده¬ی مقالات، تصاویر و فیلم های خشونت بار القاعده و طالبان در رسانه های گروهی بسنده نکرده¬اند؛ بلکه آنان خود نیز برای مقابله با اسلام گرایی به تولید آثار فرهنگی و تخیلی گوناگون روی آوردند که از مهمترین آنها توزیع کاریکاتور های موهن به ساحت مقدس پیامبر اسلام(ص) تولید فیلم های سینمایی اسلام ستیز، بازی های رایانه¬ای جنگی علیه مسلمانان، انعکاس اظهارات پاپ و مقامات رسمی غرب علیه اسلام و انبوه مقالات و کتابهایی است که راجع به اسلام و اسلام گرای نوشتند و نوشته می شود. همگی مانند القاعده، اسیر احساسات غیر عقلانی دینی گردیدند. بنابر این تأثیرات منفی القاعده در جهان بیرون از اسلام زیاد است و عملکردهای آنان باعث شد که مغرضین و بهانه طلبان فرصت خواه مخالفین اسلام علیه اسلام دست به توطیه¬های بزرگ بزنند و اسلام را به عنوان یک دین خشن و دشمن انسانیت در جهان معرفی کنند.

 

راه كارها:

با توجه به اینکه جهان اسلام بیشتر از این گرفتار مشکلات تحجر گرایان و هابیت و سلفیون مانند القاعده و داعش نگردد و از طرفی امت و جامعه¬ی اسلامی را از اهداف پشت پرده¬ی آن آگاه ساخت باید علماء و اندیشمندان و دولت مردان اسلام شناس، اسلام گرایی معتدل به مقابله با گروه های سلفی و انحرافی با راه کارهای مناسب برخیزد که چند نمونه را با توجه به مباحث ذکر شده یاد آور می شوم:

1- تلاش برای ایجاد جبهه¬ی مشترك با علماء و نخبگان اهل تسنن بمنظور روشنگری افكار عمومی نسبت به حقایق سلفی وهابیت و القاعده و بویژه طرح اختلافات جدی بین القائده و اهل تسنن.

2- ایجاد پایگاه اطلاع رسانی فعال و به روز جهت معرفی گروهای انحرافی و تندرو مانند القاعده و… از حیث تاریخی و مذهبی و نقد افکار و رفتارها، مواضع و اقدامات آنها در ابعاد گسترده و پاسخگو بودن در برابر القائات و ابهامات آنها در جامعه.

3- رصد مستمر رفتارها و اهداف گروه¬های انحرافی و ارائه¬ی تحلیلهای لازم به منظور آگاه سازی و در صورت نیاز خنثی سازی و مقابله در قالب ساختار و سازمان تعریف شده.

 

نتیجه گیری:

در نتیجه می توان گفت که ریشه اصلی تمام جریان هایی سلف گرای وهابیت و القاعده یك جریان غیر منطقی و انحرافی و در عین حال تندرو و بدون پشتوانه¬ی علمی، دینی و عقلی می¬باشد كه به علت بی تحركی و سستی بلاد اسلام توسط دشمنان اسلام و استعمار ایجاد شده و موجب شیطنت و سوء استفاده¬ی آنها برای تضعیف و نابودی و انحراف در مسیر اصیل اسلامی بخصوص تشیع واقع شده است؛ از طرفی اکثر رهبران سازشكار جهان اسلام بدلیل همراهی با منافع استعمارگران غرب و شرق نه تنها انگیزه¬ای ندارند با گروه¬هایی افراطی مانند القاعده بر خورد كنند بلكه از دو جهت آنها را فرصت می دانند. نخست اینكه مخالفین خود را به سمت آنها هدایت می كنند تا علاوه بر شناسائی خطر آنها دور می گردد و دیگر اینكه در كنترل قدرتهای غربی علیه اسلامگرایان حقیقی به كار گیری می شوند. همچنین از سوی دیگر نیز استعمارگران از وجود و حضور القاعده و همچنین گروه¬های انحرافی دیگر در جوامع اسلامی به دلایل بهره برداری سیاسی، اقتصادی و تبلغاتی می کنند که عبارتند از:

1- القاعده مظهر تروریست است و غرب و همدستان شان به بهانه¬ی مبارزه با تروریست اهداف و منافع خود را در جغرافیای جهان اسلام دنبال میكند چون القاعده و گروه¬های تکفیری بهترین ابزار برای توسعه و مدیریت تفرقه بین مسمانان و عامل برای جلوگیری از وحدت آنها می¬باشد.

2- گروه¬های تکفیری مانند القاعده و داعش نمادی از خشونت و جنایت می باشد بنابر این غرب با تبلیغات روانی می تواند چهره¬ی اسلام حقیقی را در جهان مخدوش نماید.

3- اندیشه¬ی شیعی و پدیده مقاومت عامل و محركی برای رشد اسلام گرایی ناب و الگویی برای ایستادگی در مقابل سلطه گران در جهان به شمار می آید؛ بنحوی كه توانسته است ویژگیهای قدرت سخت نظام سلطه را خنثی سازد. بنابر این تنها عامل بازدارنده علیه مقاومت كه از قدرت ایدئولوژی استفاده میكند تفكرات انحرافی و سلفی مانند القاعده و داعش میتواند باشد.

4- استعمارگران هم نمی خواهند و هم نمی توانند با جهان اسلام به صورت مستقیم در گیر شوند؛ زیرا عمده منافع آنها در حوزه¬ی جهان اسلام واقع شده است لذا با استراتژی غیر مستقیم «اختلاف افگنی و حکومت کن» با استفاده ابزاری از گروه¬های انحرافی جهان اسلام را در گیر نموده به ضعف می کشد.

4- منطقه¬ی خاورمیانه به دلایل داشتن ارزش منابع و ذخایر در معادلات آینده و همچنین فعلی جهان از اهمیت فوق العاده¬ای برخوردار است، بنابر این با توجه به موارد فوق پیش بینی می شود استعمار گران غرب و همدستان شان از این فرصت به نفع خود بنحو مطلوب بهره برداری نمایند.

در پایان متذکر می شوم بهترین راه برون رفت جوامع و امت اسلامی از این معضلات و … آگاه سازی ملت ها از اهداف و عقاید و برنامه های این گروه-ها و ار بابان پشت پرده¬ی آنها و برنامه ریزی و ارائه راه کار مناسب می باشد.

 

پینوشت:

. فصلنامه تخصصی علوم سیاسی عدالت، شماره سوم، سال اول 1393.

باعرض معذرت از تمامی خواننده گان محترم پینوشت مطالب برای احترام به هیئت تحریریه فصلنامه حذف گردید در صورت لزوم به خود فصلنامه مراجعه شود.

محمدعلی احمدی، ahmadi315@yahoo.com خواننده گان محترم نظرات خود را می توانید ارسال نمایید.”

 

منابع:

1. آشكار، ژیلبر، «جدال در توحش،11سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی»، ترجمه حسن مرتضوی، نشر اختران، تهران،1384.

2. ازغندی، علی¬رضا؛ و روشندل، جلیل؛ مسائل نظامی و استراتژیک معاصر، تهران، انتشارات سمت، 1378.

3. اسماعیلی، حمید رضا، القاعده از پندار تا پدیدار، انتشارات اندیشه سازان نور، تهران، 1386.

4. باقری کبورق، علی، کلیات و مبانی جنگ و استراتژی، تهران، نشر بین¬المللی، بی تا، 1370.

5. تام، باتامور، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، انتشارات کیهان، تهران، 1387.

6. الحرکات الاسلامیه و الدیمقراطیه، دراست فی الفکر والممارسة، مرکز دراسات الوحدة العربی، بیروت، 1999م.

7. حنفی، حسن، الاصولیه الاسلامیه، مکتبه موبولی، قاهره، مصر، بی تا.

8. خالد خلیل السعد، بن لادن، اورانمی توان شناخت، ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی، جام جم، تهران، 1380.

9. دکمجیان، هرایر، جنبش های اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، انتشارات کیهان، تهران، 1366.

10. رشید، احمد، کابوس طالبان، ترجمه کیلدا ایروانلو، انتشارات هوای نطا، تهران، 1382.

11. رشید؛ احمد، طالبان- اسلام، نفت وبازی بزرگ جدید، مترجمان، اسدالله شفایی- صادق باقری، چ1، نشر دانش هستی، 1379.

12. روشندل، جلیل، تحول در مفهوم استراتژی، ” مجموعه مقالات اولین سمینار بررسی تحول مفاهیم “، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امورخارجه، چاپ اول، 1370.

13. رهنما، مجيد؛ مسائل كشورهاي آسيايي و افريقايي، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، تهران،1350.

14. الزرقاوی، ابومصعب، کلمات مضیئه الکتاب الجامع الخطب و کلمات شیخ المعتز بدینه ابی مصعب الزرقاوی ، شبکه البراق الاسلامیه ، بی جا ، 1427 ه.ق.

15. ساعی، احمد، مسائل سیاسی اقتصادی جهان سوم. تهران، سمت، چاپ چهارم،تهران1380.

16. سبحانی، جعفر، فرهنگ و عقاید مذاهب اسلامی، نشر توحید، قم، 1373.

17. سجادی، عبد القیوم، طالبان ایران و پاکستان، فصلنامه علوم سیاسی، ش 2، پاییز 1377.

18. فارسی، جلال¬الدین؛ استراتژی ملی، گزارش سمینار، دفتر مطالعات سیاسی و بین-المللی، تهران،1363.

19. فدوی، عبدالقیوم، اسامه بن لادن و ماجراها، انتشارات مفاخر کابل، 1380.

20. کاظمی کرهرودی، حسین، ریشه های تاریخی و اجتماعی جنبش های اسلامی معاصر، انتشارات گویه، تهران، 1350.

21. کدیور، جمیله، مصر از زاویه دیگر، اطلاعات، تهران، 1373.

22. محمد بن عبدالوهاب، التوحید، وزارۀ شئون الاسلامیه والاوقاف والدعوۀ والارشاد، بیتا، بی جا.

23. محمودیان، محمد، بنیادهای فکری القاعده، دانشگاه امام صادق(ع)، تهران 1390.

24. مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم، انتشارات اشراقی، تهران، 1379.

25. مصاحب، غلام حسین، دایرۀ المعارف فارسی، نشر امیر کبیر، تهران، 1380.

26. ناصری البحری، ابوجنبدل، تنظیم القاعده من داخل، القدس العربیه، 18 تا 27 مارس 2005م.

27. واعظی، محمود و کالجی، ولی کوزه¬گر، پاکستان چالش¬های داخلی و سیاست خارجی به سفارش پژهشکدة تحقیقات راهبردی، گروه پژهشی سیاست خارجی، نشر، مجمع تشخیص، مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 1389.

28. ولفگانگ، ج. مومسن؛ نظريه‌هاي امپرياليسم، ترجمه احمد ساعي، تهران، قومس، ‌1376.

29. الوهابیة فی صورتها الحقیقة لجنة التالیف، مرکز الغدیر الدراسات الاسلامیه، قم، 1415 ه.ق.

30. هانتر، روزنامه سلام،7/7/1377.

31. هنیس، جف، دین جهانی شدن در فرهنگ سیاسی در جهان اسلام، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1381.

32. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910320000202.

33. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910320000202.

34. http://www.hamshahrionline.ir/details/3308روزنامه همشهری4/8/93.

مطالب مشابه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش